نژاد اصیل آریایی؛ اصالت
«یکی از شعبههای مشهور نژاد آریایی که محققان را در آریایی بودن آنها شکی نیست، کردها هستند که از زمان باستان، نامشان مذکور است؛ ولی به نظر نیامده که تا به حال کسی تاریخی جامع، راجع به این قوم نوشته باشد که خالی از هرگونه نظر خصوصی بتوان آن را تلقی کرد. آثار قدیم و اسناد جدید از آغاز عهد تاریخی ایران تا این ایام، همه گواهِ بزرگواری و دلیری و ثبات قدم و سایر صفات پسندیدهی قوم کرد است که در آماجِ حوادث و جزر و مدِ ایام، فتور و تغییری در آن راه نیافته است.»
این چند سطری از کتاب «کرد و پیوستگیهای نژادی و تاریخی آن» نوشته «رشید یاسمی»ست.
کردها از اصیلترین و باسابقهترین اقوام ایرانی هستند و در طول تاریخ، برای حفظ این اصالت، تلاش کردهاند. قدمت سکونت انسان در این منطقه خیلی زیاده و سنگنبشتهها و گوردخمههایی با تاریخ دههزارساله در کوهها و غارهاش پیدا شده. بعلاوه در هر گوشهی این کوهها، سکونتگاههایی با قدمت هزاران سال دیده میشه.
شنیدهها؛ کلیشهها
حالا سوال اینجاست که کردها با این تاریخ و عظمت و مردانگی و وفا، چی شده که امروز اینچنین از اونها یاد میشه؟! چه چیز باعث شده که اونها رو اینطوری بشناسیم؟!
اونچه که من قبل از سفر به کردستان شنیده بودم ازین قرار بود: نکشنتون؟! اونجا چه خبره؟! میخوای بری چیکار؟! کردها خطرناکن!!! یا در حالت خوشبینانه اونها رو عدهای بی بضاعت میپنداشتیم که در کارهای ساختمانی، کارگری و یا تره بار و باربری بازار مشغول کار بودن!!!
این همه اختلاف از کجا نشات گرفته؟ باعث و بانیش چی و کی بوده؟! جواب یک کلمهای من «سیاست»ه، اما باز هم از کتاب مزبور برای پاسخ دادن به این سوال کمک میگیرم…
سیاسی
«محققین تاریخ کرد را سه گروه یافتم: نخست، مستشرقین دانشمند که صرفا از لحاظ علمی و تجربی وارد این مبحث شدهاند؛ دوم، سیاحان عادی که از ولایت کردستان گذشته، چیزهای سطحی دیده، کتابی از کیفیت مسافرت خود پر کردهاند که به زحمت دانه تحقیقی در خرمن گفتار آنان توان یافت؛ سوم، آنان که نه مستشرقند و نه سیاح جهانگرد، بلکه نظر خاصی در نوشتن تاریخ کرد دارند و مقصود خود را به سبک تحقیقات دو طبقه فوق درآورده، در زیر پردههای ادبی منظوری را تعقیب میکنند.
از میان این سه طایفه، طبقه اخیر، دشمنان دوستنما هستند، زیرا که عَلَمِ تاریخ را وسیلهی زهرآلود کردنِ افکار نموده و تیشه بر ریشه قومی میزنند که ظاهرا خود را طرفدار و خدمتگزارش معرفی کردهاند.»
همانطور که میدونید، اقلیم کردستان در تقسیمبندیهای مرزی که در تاریخ به مرور میان کشورها بوجود آمده، به ۴ قسمت در کشورهای ایران، عراق، سوریه و ترکیه تقسیم شده و علیرغم اینکه کردها (حتی کردهای عراق) به هویت ایرانی بودن خود میبالند، به خاطر مشکلاتی که با حکومتهای مرکزی کنونیِ این ۴ کشور دارند، همواره به دنبال تشکیلِ دولت و حکومتی واحد بودهاند. کردهای ایران به خصوص در استان کردستان هم در تاریخ صد سال معاصر، بر این قاعده بودهاند و در راس پویشهای سیاسی کشور قرار گرفتن که بخشی از اون توسط گروهک استقلالطلب کرد در خارج ایران هدایت میشه.
در جمهوری اسلامی هم مثل دورهی پهلوی، گروهکهای کرد چپگرا، به دنبال ایجاد درگیریهای مرزی و ضربه زدن به دولت مرکزی بودهاند. به همین خاطر همواره مردم در این مناطق در یک فضای دوگانهی استقلال و ملی گرایی قرار داشتهاند و سیاستِ حکومت مرکزی هم برای مقابله باهاشون، عدم رسیدگی و اختصاص امکانات کافی به این مناطق بوده. به همین دلیل، مردم به مرور زمان به سمت بازارهای ناپایداری مثل قاچاق کالا و سوخت سوق داده شدهاند.
بگذریم که حرف زیاده و دلایل، متفاوت و جانسوز! برسیم به دیدهها. دیدههای من از پنج سفری که در سال ۹۷ در طول مجموعا ۱۸ روز به کردستانِ ایران و بخشی از کردستانِ عراق داشتم، با اهداف گردشی، آشنایی، تحقیقاتی، توسعه بازار جادهخاکی و برگزاری کارگاه آموزشی و نیز برگزاری سفر گروهی.
فرهنگ و هویت
مردم کردستان به خاطر داشتن باورهای عمیق و اصیلِ فرهنگی، هنوز تا حد خوبی بر زبان، لباس و سنتهای دیرینهشون پایبند هستن.
هیچ دو کردی رو ندیدم که با زبانی غیر از کردی با همدیگه صحبت کنن مگه در مواقعی برای احترام به مهمان.
در مورد پوشش سنتی، مردها تقریبا همهجا با لباس و شلوار کردی دیده میشن؛ اما در شهرهایی مثل مریوان و سنندج، خانمها کمتر از پوشش محلی خودشون استفاده میکنن و اکثرا مانتو شلوار میپوشن. با این وجود، خوشبختانه در روستاها همچنان از پوشش محلی استفاده میشه.
تعصب، غیرت و عزتنفس
تعصب و غیرت شاید به عنوان کلماتِ منفی تو ذهنتون ثبت شده باشه اما خیلی وقتها همین تعصب باعث حفاظت از خیلی چیزها میشه.
این تعصب در کردها نسبت به فرهنگ اصیل خودشون، به وضوح دیده میشه. از نمونههاش نفروختن زمین به غیرخودی در روستاهاست که به نظرم نکتهی خیلی مثبتیه و جلوی این رو میگیره که اتفاقی که در شمال افتاده و زمینها از دست بومیها دراومده و به دست تهرانیها افتاده، بیفته.
آگاهی و عمل
تقریبا در کمتر جایی این رو دیدم که مردمان، منتظر دولت و حکومت نمونده باشن و خودشون برای رفع مشکلات و یا بهتر شدن زندگیشون آستین بالا زده و قدمی برداشته باشن؛ کردها در این زمینه پیشتازند و چنان استقلال فکری و عملی دارند که تجلی اون آشکاره. در زیر به نمونههایی از این موضوع اشاره میکنم:
– مطالعه و مباحثه
یکی از مواردی که در صحبت با مردمان این سرزمین، توجهم رو خیلی جلب کرد، این بود که میانگین جامعه، اطلاعات و دانش خوبی در زمینههای مختلف دارن و این میتونه نشونهی سطح بالای مطالعه و آگاهی در اونها باشه. بعلاوه در بحثهایی که در طول سفر، در زمینههای مختلف باهاشون داشتیم، میشد باز هم این موضوع رو به خوبی متوجه شد.
– فعالیتهای محیطزیستی
از نمونههای بارزِ منتظرِ دولت/حکومت ننشستن و دست به عمل شدن در این منطقه، در زمینهی فعالیتهای زیست محیطیه. بارزترینش انجمن سبزِچیاست(http://www.chya.ir/) که ۱۷ ساله در زمینهی آگاهسازیِ مردم فعالیت کرده و نه فقط تئوری، بلکه در عمل هم کارهای بسیار موثری انجام دادن. چیا چیکار کرده که اینقدر روی جامعهی محلی مریوان تاثیر گذاشته؟! تعجبمون وقتی بیشتر شد که با افرادی همصحبت شدیم که در گذشته شکارچی بودن و الان با آموزشهای این انجمن، درمانگر حیاتوحش (حیوانات و پرندگان) شدن. تصاویر پرندگان زخمی که درمانشون کردن رو نشونمون دادن و …
پیشنهاد میکنم از انجمن سبز چیا بیشتر بخونید، اینکه برای تاسیسش چه داستانهایی رو گذروندن، از اقداماتش بخونید که چهها که نمیکنند، بخونیم برای خودمون، برای اینکه ازشون یاد بگیریم. ببینید عکس و داستان کسانی رو که جونشون رو تو این راه دادن! ببینید هزینههای خودشون رو چطور تامین میکنن! (دوستانی که با ما سفر کردن به کردستان، در تجربه پرندهنگری کنار تالاب زریوار حضور داشتن، ما برای داشتن این تجربه از راهنمای پرندهنگریای کمک گرفتیم که عضو این انجمنه و هزینهای که از ما دریافت میکنه رو صرف فعالیتهای انجمن میکنه)
– روستای بدون بیکار
روستای چورننه به عنوان اولین روستای بدونِ بیکارِ ایران شناخته میشه. اونقدر خود مردم به کمک هم در زمینههای مختلف مثل کشاورزی، دامداری، زنبورداری و … شغل ایجاد کردن که دیگه فرد بیکاری در روستا وجود نداره. ما با چند تا از جوونای تحصیلکرده که از وقتی مردم برای ایجاد شغل در روستا همت کردند، اونها هم به روستا برگشتن آشنا شدیم و باهاشون گپ زدیم.
– مراسمهای آیینی و باستانی
به جرات میشه گفت کردستان، جاییه که بیشتر از همهی جاهای دیگه، مراسمات و آیینهای باستانی ایرانیان توش حفظ شده و هنوز هم برگزار میشه. از مراسمهای نوروز و چهارشنبه سوری گرفته تا مراسمی مثل پیرشالیار که هرساله به همت مردم محلی برگزار میشن.
نکتهی جالب توجه اینه که این مراسمات بدون دستدرازی جلوی حکومت و دولت به بهترین شکل و با بهترین نظم و سامان (و البته با دخالت و کارشکنی سیاسی حکومت) توسط خود مردم محلی ساماندهی و برگزار میشه.
یا حتی در برگزاری مراسم مذهبی از جمله نماز جمعه، با نظمی مثالزدنی و بدون کوچکترین آزار یا مزاحمت برای دیگران، چیزیه که دیدنش حتی برای کسی که نماز هم نمیخونه، میتونه جالب و جذاب باشه!!!
– روستای لکلکها
روستای درهتفی به روستای لکلکها معروفه. در این روستا دیده میشه که لکلکها روی پایههای فلزی خونه ساختند. بعد که با مردم محلی صحبت کردیم و دلیلش رو پرسیدیم، بهمون گفتن که قبلا لکلکها روی درختهای بلوط لونه میساختن و درختها بر اثر ریختن فضولات لکلکها خشک میشده. به همین خاطر این پایهها به دست اهالی روستا نصب شده و جوری طراحیش کردن که لونه ساختن روش راحت باشه و لکلکها هم از اون به بعد اومدن روی اونها. موضوع جالب اینه که این پایههای فلزی با هزینه و تلاش خود مردم محلی طراحی، تهیه، ساخته و نصب میشه. با شنیدن این داستان بود که از سطح آگاهی و دغدغهی این مردم، واقعا حیرت زده شدیم.
در سفری که در تعطیلات خرداد به اونجا خواهیم داشت، به روستای درهتفی (موسوم به روستای لکلکها) هم خواهیم رفت.
– آزادیهای عقیدتی-اجتماعی
از نماز جمعه گفتم، از امنیتی که در کنارش وجود داره هم بگم، امنیت نه تنها به معنای رها کردن چرخ و باز گذاشتنِ درِ مغازه، امنیتی واقعی که مثلا اگر کسی خواست مغازهش باز باشه و به کاسبیِ خودش بپردازه و نماز هم نخونه، جلوش گرفته نشه و فردای اون روز با هزار نامه و بگیر و ببند روبهرو نباشه!
از طرفی پذیرش مردمان در مورد مقولهی حجاب و انتخابِ شخصی بودنش هم، گویی امری پذیرفته شده است. البته که باید ذکر کنم این درکِ اونها، از درکِ ما برای رعایت هنجارهای جامعه محلی و احترام به آداب و رسوم و فرهنگ و مذهبشون چزی کم نمیکنه!
– پیشرفت اجتماعی
کردها در عین حفظ اصالت و سنتشون، با روند پیشرفت و تکامل اجتماعی نیز همگامند، البته اگه جلوتر نباشند. مثلا مایی که برای فعالیت گردشگری و ایجاد بازار به اونجا سفر کرده بودیم، نه تنها با کارشکنی و دستاندازی افراد روبهرو نشدیم (اتفاقی که در خیلی از جاها میفته)، بلکه چنان همراهی و اشتیاقی در اونها حس کردیم که انگیزهمون برای انجام کار بالا رفت و هنوز از زمانی که بین اون سفر و کاری که انجام شد، فاصله افتاد، احساس خسران میکنیم! همراهی، پیگیری و «خواستن» چنان در اونها عیان بود که حقا ازشون یاد گرفتم.
همه اینها شاید برای من و جسارتا شمایی که این روزها پُریم از غُر زدن و ناله کردن و بیعملی و بدعملی، جذاب و دوستداشتنی باشه، اما دلیل دیگهای که بر آگاهی و فرهنگ کردهاست، اینه که خودشون از وضعیت موجودشون راضی نیستن، معترضن و آگاه به وضعیت مطلوبی که باید باشه، اما نیست! (تو مقالهای که در مورد مراسم پیرشالیار نوشتم، میتونید بخشی از این وضع نامطلوب رو بخونید: http://blog.jadehkhaki.com/ecotourism/pir-shalyar-hawraman-kurdistan/ )
– مشکلات اجتماعی و اقتصادی
به کولبرها برسیم: مردمانی نجیب، سختکوش و مظلوم که به دلیل وضعیت بد اقتصادی، تن به مبادلهای در بین مرزها دادهاند که اونها رو با نام ثقیل، زمخت و دروغین «قاچاقچی» شناسونده! آیا هیچکس تا به حال علت رو جویا شده یا فقط به نظاره نشستیم و غصه خوردیم براشون؟! قطعا به نظاره نشستیم که هر هفته و هر ماه، چندین نفر در اون کوههای صعبالعبور جونش رو از دست میده. خودشون هم نظارهگرند و تسلیم، که فردای اون روز، باز هم کارشون رو از سر میگیرن!
جمعیت جوان شهرها و روستاها در مناطق کردنشین، به علت نبود شغل مناسب برای جوانان، کاملا کاسته شده و جوانان مقیم این استان علیرغم تحصیلات عالی، فاقد شغلی مناسب هستند که معضلات اجتماعی بسیاری از قبیل اعتیاد را در این مناطق گسترش داده است.
– مهماننوازی
بگذارید همینجا مهماننوازی رو براتون تعریفی تازه کنم: «عملی پسندیده که از هرکسی، مرد و زن، بچه و بزرگ، دارا و ندار سر میزنه، برای دعوت مهمون به خونش، همسفره شدن باهاش و یا هر کمک دیگه»؛ البته که کولبرها ندار نیستند و کاسب به حساب میان، اما به هر حال، اوج «مهموننوازی» شاید اونجا معنا پیدا کنه که اون آدم با اون سختی و بعد از اون کارِ طاقتفرسا، شما را به خونش دعوت کنه! اونجاست که تمام معادلات ذهنیت بهم میریزه از معانیای که تا الان از انسانیت در ذهنت وجود داشته!!!
در پایان این جستار، اشاره کوتاهی کنم به آنچه شنیدید و احتمالا عکسهایی که دیدید، شاید عکسهایی با این عنوان که «اینجا سوییس نیست، همین فلان روستا در کردستان خودمونه!»، عبارتی که علیرغم زیباییِ مثال زدنی این منطقه، شناخت کم ما و دست کم گرفتنمون رو از منابعی که داریم نشون میده! طبیعت کردستان انقدر زیباست که منی که قراره چند روز دیگه اونجا برنامه اجرا کنم و با عدهای همراه بشم تا به تماشای اون زیبایی بشینیم، خودم بابتش ذوق دارم و نگرانم که شاید جاهایی همسفرهام منو از اون وسط جمع کنن!
در قسمتهای بعدی این مجموعه پستها، به معرفی این جاذبههای طبیعی بیشتر میپردازیم.