دوباره میخوام از کردستان بنویسم، از جاذبه ها، تجربه ها، جاده ها و از تمامی فراز و نشیبهای سفر به کردستان، علیالخصوص یه روستا که خیلی جلب توجه کرد. به حدی که دلیلی شد برای سفر به این استان در فصلهای دیگه؛ اسم این روستای جذاب هجیجه.
روستایی در ۲۵ کیلومتری شهر پاوه که در دل کوه، کنار آبهای سیروانیست که پشت سد داریان آرام گرفته و صحنههای زیبایی رو برای قاب عکسهامون رقم میزنه!
کردستان تو فصل بهار یکی از مقاصد جذاب گردشگری برای گردشگرهایی هستش که به دنبال مناطق بکر هستند؛ اما چیزی که اینبار باعث شد کوله ببندیم و عزم سفر کنیم صرفا طبیعتش نبود، بلکه فرهنگ و اصالتی بود که طی گذر زمان و نفوذ توسعه نامتوازن، همچنان اثر کمی رو روی مردم این دیار گذاشته بود! البته توی شهرهای بزرگِ این استان از جمله سنندج و مریوان به وضوح دیده میشد که فرهنگ مردم تحت تاثیر قرار گرفته. ولی روستاها به راه خودشون در راستای حفظ اصول، همچنان ادامه داده بودند و این مسئله رو میشد از روی اولین المانهای بصری یعنی معماری خانهها در روستا متوجه شد. معماریای که ویژه اقوام کُرد هست و خانههای پلکانی که در اونها پشت بام یک خونه، حیاط خانه بالایی محسوب میشه! علاوه بر معماری، مسئله حفظ سنتهای بومی رو میشد از سبک زندگی مردم در روستاها، نحوه پوشش زنان و مردان، مهماننوازی و فاکتورهای بسیار دیگه متوجه شد و خوشحال بود که همچنان جایی هست که بتونیم کمی در اون زندگی کردن رو تجربه کنیم.
و اما داستان سفر رو از شهر اورامانتخت شروع میکنم و تا روستای هجیج ادامه میدم به امید اونکه با خوندن این مطلب شما هم کولهتون رو آماده و عزم سفر کنید.
شهر اورامانتخت به واسطهی قرار گرفتن در یک مسیر کوهستانی و مرتفع، مکان مناسبی برای گردشگران در فصل بهاره، که البته علاوه بر جاذبههای بسیار جذابِ طبیعی، به علت برگزاری مراسم پیرشالیار و قرار گرفتن مرقد پیرشالیار در این شهر، مورد استقبال گردشگران بسیاری در ایام این مراسم قرار میگیره (در مورد این مراسم و جزییاتش در مطالب بعدی به طور مفصل توضیحات ارائه میشه)
من هم به واسطهی این مراسم و دیدنش در اردیبهشت ماه که از بهترین فصلهای سفر به کردستانه عازم این منطقه شدم که البته متاسفانه به دلیل عدم رعایت حرمتهای این مراسم از جانب گردشگران شهری، این مراسم برگزار نشد. ولی دیدن این مسیر پر پیچ وخم و روستاهای جذاب ومردم کردستان تونست جای خالی مراسم پیرشالیار رو تا حدودی پرکنه و من رو آمادهی سفر به اون منطقه در فصل زمستان کنه…
و اما سفر به اورامانتخت ختم نمیشد، ادامه داشت، هم مسیر شدیم با سیروان خروشان و از کنار روستاهای زیبایی چون بلبر و سِلین گذشتیم تا رسیدیم به چشمه بل (به زبان محلی کانی بل) که از دلِ کوه با قدرتی فراوان بیرون میامد. با وجود اینکه سد داریان عظمت چشمه رو کم کرده بود ولی همچنان مدتی ما رو محو تماشای خودش کرده بود. جریان آبی که با عظمت از دل کوه بیرون میومد، یجورایی تقابل آب و سنگ رو نمایان میکرد و گوشزد میکرد که هر چقدر هم استوار باشی کوچکترین رخنهای میتونه دلت رو بشکافه!
از سد داریان همینقدر بگم که آب شرب حدود دومیلیون نفر رو در غرب ایران تأمین میکنه و از وقتی که عملیاتی شده با بالا اومدن آب، علیرغم اینکه باعث شده روستاهای زیادی زیر آب برن، چشمه بل رو هم در معرض نابود شدن قرار داده! البته این نکته رو باید بهش توجه کرد که همواره کردها در حفظ منابع غنی طبیعی و فرهنگی خود دست از تلاش نکشیده و از اینگونه میراث، با تمام وجود نگاهبانی میکنن؛ از جمله میتوان به برگزاری مراسمهای دفزنی در کنار چشمه برای حفظ این میراث اشاره نمود. باوجود تمام معضلات ذکر شده این سازه، سد داریان منظرهی فوقالعاده جذابی رو به روستای هجیج بخشیده، بطوری که وقتی روی سقف خانههای بومی میایستی با یک منظره فوق العاده زیبا از آب پشت سد و عبادتگاه کوسه مواجه میشی که شاید ساعتها انسان رو محو تماشا کنه؛ اما فقط این منظره نیست که جلب توجه میکنه؛ برای دیدن روستا از میان آب سد، باید سوار قایق بشی تا بتونی روستا رو با معماری پلکانی منحصر به فرد از دل رودخانه سیروان ببینی و بتونی چند لحظهای روی سیروانِ آرام لذت ببری…
بهتون توصیه میکنم کوله هاتون رو از همین الان آماده کنید و با جاده خاکی در کردستان همراه بشید. علی الخصوص تو بهاری که دیگه از رگ گردن داره بهمون نزدیکتر میشه…
جالب بود ولی صدحیف علیرغم داشتن پول ووقت کافی وکردبودن از رفتن به اینجا تا الان محرومم
امیدواریم به زودی بتونید به اینجا سفر کنید 🙂